ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

گپی با مهناز افشار

گپی با مهناز افشار

ورودش به عرصه سینما با جنجال زیادی همراه بود که بیشتر از شباهتش به یکی از هنرمندان پیش از انقلاب نشئت می گرفت، اما به تدریج و با حضور در فیلم های موفق، توانایی خودش را به اثبات رساند و توانست به جایگاه معقولی در سینما دست پیدا کند. این روزها پیدا کردن مهناز افشار، که نخستین حضورش در فیلم «دوستان»، و پس از آن «شور عشق» و این روزها «آتش بس» بود، کاری دشواری است، اما هر بار که با او وارد صحبت شدیم، به زاویه تازه ای از شخصیت این هنرمند جوان، محبوب و پر کاردست یافتیم.

مهناز افشار متولد 26 خرداد 1356 در تهران می باشد و در یک خانواده شش نفری به دنیا آمده و است . او متاهل بوده و تحصیلاتش را تا دیپلم علوم تجربی دنبال کرده است. خاکستری، نگین، دختری در قفس، زهر عسل، سیزده گربه روی شیروانی و کما از فیلمهایی است که وی در آنها به هنرنمایی پرداخته است. او چندی پیش تئاتر «چه کسی از تام کروز می ترسد» را روی صحنه و همچنین به تازگی فیلم آتش بس را در کنار محمدرضا گلزار در اکران عمومی سینماها داشت.

با افشار که به سختی پیدایش کردیم، گفتگویی ترتیب دادیم که در ذیل می خوانید، اما قبل از هر چیز بهتر است در مورد خصوصیات بارز او بگوییم.

افشار بازیگری بسیار جدی، اما مهربان است، هیچ سوالی را بی جواب نمی گذارد و تقریباً خیلی سریع صحبت می کند. او آدم مغروری نیست، اما به کسی هم بی جهت رو نمی دهد. در کارهای خیر پیش قدم است و در کل هنرمندی است که برای کارش زحمت می کشد. باقی چیزها را از زبان خودش بخوانید.

فکر می کنید تا امروز روند موفقیت آمیزی را پشت سر گذاشته اید؟

این سوال را من نمی توانم جواب بدهم، کارشناسان سینمایی باید بگویند، اما خودم تقریباً راضی هستم.

برای اینکه به این مرحله برسید، چه مسیری را پشت سر گذاشته اید؟

یعنی همان سوال تکراری چگونه وارد سینما شدم؟

شاید این سوال را هم در بر بگیرد.

من سه سال پیش از ورودم به سینما، یعنی از سال 74، آموزش همراه با کار را در زمینه تدوین زیر نظر مجید فخرایی نژاد در یک موسسه غیر انتظامی پشت سر گذاشتم و از همان جا بود که برای فیلم «دوستان» انتخاب و وارد سینما شدم، اما با فیلم «شور عشق» به شهرت رسیدم.

آیا در کلاس های آزاد سینمایی هم شرکت کرده بودید؟

بله، در زمینه فن بیان هم آموزش دیده و سعی کرده ام مطالعه را فراموش نکنم، البته حالا نمی دانم چقدر توانسته ام موفق باشم. از طرفی معتقدم بازی در هر فیلم یک کلاس فشرده است که تجربه های زیادی را با خود به همراه دارد. بازی در کنار بازیگران قدیمی تر و با تجربه تر و کار با کارگردانهای مختلف و هر چیزی که منجر به کسب یک تجربه جدید شود. هیچ چیزی برایم لذت بخش تر از کسب تجربه های مختلف نیست.

معمولاً بیلبوردهای که تبلیغات فیلم های شما را می کند زیاد جالب نبوده و بعضا، اگر اسم شما را نمی نوشتند، چهره شما مشخص نبوده، در این باره اعتراضی ندارید؟

چرا، اما فرقی نمی کند، چون نمی توانم بیلبوردها را از سطح شهر جمع کنم. ولی این قضیه خیلی اعصابم را بهم می ریزد. مثلا من آنقدر از تبلیغات فیلم «نگین» دلخورم که ترجیح می دهم هیچ وقت در موردش صحبت نکنم. تبلیغات و حتی بیلبوردهای این فیلم به حدی ضعیف بود که خیلی ها نفهمیدند «نگین» اکران شد. در حالی که فیلم داستان زیبایی داشت و حرفهای زیادی زد و در واقع بخشی از مشکلات و واقعیات جامعه را به تصور کشیده بود. حالا بگذریم که «نگین» را در شرایطی خاص بازی کردم و بعد از آن در «خاکستری» جلوی دوربین رفتم. البته از حق هم نباید گذشت ، خیلی از فیلم هایی که در آنها بازی کردم تبلیغات خوبی در مطبوعات داشت، مثل همان فیلم «خاکستری» که البته خود فیلم خیلی تغییرات داشت.

فکر می کنید چه کسی بیشتر از همه در سینما برایتان تأثیر گذار بوده است؟

فکر می کنم علیرضا داوود نژاد حق زیادی بر گردن من دارد. با بازی در فیلم «دختری در قفس» نکات زیادی را آموختم که همچنان از آنها بهره می گیرم. در واقع من طعم بازیگری را در این فیلم طور دیگری چشیدم.

اولین باری که جلوی دوربین رفتید، چه احساسی داشتید؟

باید بگویم من با این وادی غریبه نبودم. سه سال کار تدوینگری و آشنایی با این محیط خیلی توانست کمکم کند. تنها احساسم در آن زمان و حتی حالا عطش آموختن و باز آموختن بوده است.

روان شناسان انسانها را از نظر شخصیتی به میوه تشبیه می کنند، فکر می کنید شبیه چه میوه ای هستید؟

چه سؤال بامزه ای نمی دانم، ولی در میوه ها از آلبالو و گوجه سبز بیشتر از همه خوشم می آید.

پس به میوه های ترش علاقه دارید؛ یعنی ممکن است خیلی زود عصبانی شوید.

بله، شاید، ولی عصبانیم زیاد طول نمی کشد. به هر حال هر کس ممکن است تحت شرایط خاص اعصابش به هم بریزد.

مهناز افشار سال 77 با مهناز افشار امروز چه فرقی کرده است؟

نمی دانم، در عرض این چند سال تغییرات زیادی برای هر کسی پیش می آید، اما از نظر کاری کمی پخته تر شده ام و تجربه های بیشتری کسب کرده ام.

فرزند چندم خانواده هستید؟

فرزند سوم.

چه طور شد که بازی در یک فیلم متفاوت را به نام «سیزده گربه روی شیروانی» پذیرفتید؟

در مورد اینکه چطور در آن بازی کردم، بایدی بگویم این فیلم یک ژانر تازه و بکر در سینمای ایران بود؛ یک فیلم علمی تخیلی که بازیگران مطرح دیگری هم آن را با قول بازی در فیلم تایید کرده بودند. فیلمنامه حضور بازیگرانی چون محمدرضا شریفی نیا، حسام نواب صفوی، مریلا زارعی،محمدرضا گلزار، حرفه ای بودن گروه و بسیاری از مشخصه های دیگر باعث شد تردید را کنار بگذارم و جلوی دوربین اینفیلم بروم. البته چون اولین بار بود که چنین فیلمی ساخته می شد، به نوعی بازی در آن برای همه ما یک ریسک به حساب می آمد، اما وقتی کلیت آن را دیدم، احساس رضایت کردم.

اگر قرار بود نامتان را عوض کنید، نام و نام خانوادگی شما چه می شد؟

من از نامم راضی هستم و به آن عشق می ورزم.

از شباهتی که با آن خانم بازیگر دارید، ناراضی نیستید؟

نه، این یک بحث تکراری است. دست من هم نبوده، خالق هستی ما را شبیه هم آفریده و خیلی هم اتفاقی، من نیز در زمینه فعالیتی آن خانم کار می کنم. این مسئله و مقایسه کردن ها قبل از بازیگر شدنم هم وجود داشت. من معتقدم که تقلید کردن جلوی پیشرفت انسان را در هر زمینه ای که باشد، می گیرد. من هم از این قائده مستثنا نیستم. فکر می کنم هر کس فقط یک بار تکرار می شود. من هم راه متفاوتی را در راستای هدفی متفاوت تر دنبال می کنم. اگر راستش را بخواهید حتی حرف زدن در این مورد هم آزارم می دهد. من فقط مهناز افشار هستم و بس.

رانندگی می کنید؟

بله و عاشق سرعت هستم.

آیا تا به حال تصادف کرده اید؟

یک سال و نیم پیش تصادف وحشتناکی کردم که برایم درس عبرت شد. شدت تصادف به حدی بود که در صورتم خراشیدگی بدی ایجاد کرد که خوشبختانه حالا اصلاً معلوم نیست.

پس بیشتر مواظب باشید.

بله، چشم. اتفاقاً تا حدودی محتاط شده ام و حالا از ترس خیلی آرام تر از حد معمول می رانم.

پس با این حساب فردی سرزنده و مهیج هستید.

بله، من اصولاً عاشق سرعتم و زندگی ام پر از هیجان است. البته دیگر مثل چند سال پیش نیستم، کمی احتیاط را هم در نظر می گیرم.

چقدر اهل مطالعه هستید؟

هر وقت فرصتی دست بدهد، مطالعه می کنم. بیشتر به کتابهای روانشناسی علاقه دارم.

در اوقات بیکاری چه می کنید؟

بستگی دارد چقدر فرصت داشته باشم. اما هر کاری که برایم لذت بخش باشد، انجام می دهم.

مثلا چه کارهایی می تواند برای شما سرگرم کننده باشد؟

شنیدن موسیقی، دیدن فیلم، ورزش (شنا و والیبال) و مطالعه.

که این برمی گردد به علاقه شما برای یادگیری بیشتر، این طور نیست؟

بله، واقعا لذتی که در آموختن به من دست می دهد، بسیار دلچسب است. البته از بازی های کامپیوتری هم خوشم می آید.

چقدر اهل خرید کردن هستید؟

دائم در حال خریدن لباس هستم؛ یعنی بخش عمده خریدهایم به پوششم برمی گردد. واقعا از خریدن لباس و پوشیدن آن خوشم می آید.

آیا کسی تا به حال به شما گفته که مغرور هستید؟

نه، من آدمی هستم که در دیدارهای اول صمیمی نمی شوم، ولی مغرور هم برخورد نمی کنم. اصلاً غرور، آن هم از نوع بی جا نفرت انگیز است. جدی بودن با مغرور بودن خیلی فرق می کند. هر کاری جایی دارد.

چه تعریفی از تئاتر دارید؟

تئاتر را خیلی دوست دارم. سال گذشته هم در یک نمایش بازی کردم که کارگردانش «مهسا مهجور» بود. برایم تجربه جالبی محسوب شد. در تئاتر بازیگر می تواند حس هایش را بدون «کات شدن» دنبال کند و دیگر از حقه های سینمایی خبری نیست. اگر فرصت پیدا کنم، تئاتر را جدی تر پی می گیرم.

منزلتان کدام حوالی است؟

خیابان الهیه.

به چه زمینه های دیگری از سینما علاقه دارید؟

تدوینگری چون تجربه اش را دارم.

آیا تا به حال به سفر خارج رفته اید؟

بله، اواخر سال گذشته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد