ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

ببینید چه‌قدر قشنگ است!»

 ببینید چه‌قدر قشنگ است!»

 


بنده که دست‌پخت همکارمان امیر قادری را که خودش ادعا می‌کند خوش‌مزه است تا حالا نخورده‌ام، اما این مستند بلندی که درباره آقای کیمیایی ساخته و تجربه اولش در این زمینه است، فیلم مفرح و جذابی از کار درآمده. البته اشتباه نکنید؛ اگر انتظار دارید که این فیلم شناختی از زندگی و آثار این فیلم‌ساز تاریخ‌ساز سینمای ایران به شما بدهد، آقای کیمیایی این کار را نمی‌کند. این فیلم نه زندگی‌نامه کیمیایی است و نه مروری بر آثار او. فیلم، همچنان که شگرد قادری در نقدهایش است، جنبه‌هایی کم‌تر گفته ‌شده و کم‌تر دیده شده از شخصیت فیلم‌ساز را پیش می‌کشد که ظاهرأ ممکن است کم‌اهمیت به نظر برسند، اما همین‌ها هستند که در لایه‌های پنهان‌تر، شخصیت یک آدم و اجزای آثارش را می‌سازند. می‌گویند زمانی آیدین آغداشلو در یکی از کلاس‌هایش گفته بود هنر بعضی‌ها این است که مثل اغلب مردم از کنار چیزهای ظاهرأ کم‌اهمیت نمی‌گذرند؛ قلوه‌سنگی، تکه‌چوبی، شیئی، چیزی که لای انبوهی چیزهای دیگر افتاده چشم‌شان را می‌گیرد، آن را برمی‌دارند، فوتش می‌کنند که غبار از آن بگیرند، پاکش می‌کنند، برقش می‌اندازند، جلایش می‌دهند و آن را به دیگران نشان می‌دهند که: «ببینید چه‌قدر قشنگ است!»(نقل به مضمون).
قادری هم چنین هنری دارد و اغلب در نقدهایش با اشاره به یک سکانس، یک دیالوگ، یک شیء، یک نما، یک حرکت یا حتی یک لبخند، ضمن تشریح احساس خودش، جلوه‌هایی نادیده از اثر را به تماشاگر نشان می‌دهد و یادآوری می‌کند که همه چیز فیلم در مضمون و داستان و شیوه روایتش نیست. او در آقای کیمیایی هم همین رفتار را کرده و فیلمش حتی بیش از آن که درباره کیمیایی و آثارش باشد، نشان‌دهنده روحیه و نگاه و دنیای خودش و اصلأ درباره خودش است تا درباره کیمیایی. به بهانه یا بی‌بهانه از تماشای صحنه‌ای از یک فیلم کیمیایی به یاد صحنه‌ای از یک فیلم محبوب دیگرش می‌افتد، روی صحنه‌هایی از یک فیلم او موسیقی مورد علاقه‌اش را می‌گذارد و با تصویرهایی که از کیمیایی گرفته در ترکیب با تصویرهای بی‌ربط دیگر در چند جای فیلم کلیپ‌هایی می‌سازد از ترانه‌هایی که دوست دارد. به همین دلیل هم سعی نمی‌کند خودش را پنهان کند، زیرا این فیلم با حضور مؤکد سازنده‌اش معنا پیدا می‌کند.
روحیه بازیگوش و گاه سربه‌هوای قادری در همه جای فیلم پیداست؛ حتی در تدوین. و این روحیه باعث می‌شود بازیگوشی‌های نهفته کیمیایی هم گاهی ظاهر شود. کیمیایی آدم طنازی است اما طنز معمولأ در فیلم‌هایش ظاهر نمی‌شود. این جنبه از شخصیت او را قادری با همین بازیگوشی‌هایش بیرون کشیده. حتی پایان‌های چند گانه فیلم هم از همین روحیه می‌آید. بارها اتفاق افتاده که خداحافظی کرده و رفته؛ اما چند دقیقه بعد برگشته تا مثلأ دیالوگ بامزه‌ای که از فیلمی به یادش آمده بگوید و عیشش را تقسیم کند. دوباره خداحافظی می‌کند و می‌رود اما هیچ بعید نیست که دوباره برگردد. آقای کیمیایی چند بار به نظر می‌رسد که دارد تمام می‌شود ولی نمی‌شود و ادامه پیدا می‌کند و با وجود فرصتی که معمولأ در ساخت فیلم و تجدید نظر در تدوین آن وجود دارد، قادری سعی نکرده در این بخش تغییری بدهد، چون خودش هم همین‌ جوری است. آقای کیمیایی مثل یک مقاله تصویری است با همان شیرین کاری‌هایی که قادری در نثرش دارد؛ و این بار به جای تلمیح‌های کلامی که او در نوشته‌هایش به کار می‌برد، با ترفندهای تدوینی، تغییر اندازه کادرها، جامپ کات، دست کاری در تصویرهای کلاسیک و از شکل انداختن آن‌ها، فلو-فوکوس، کار با صدا و غیره به بازیگوشی‌هایش ادامه می‌دهد. آقای کیمیایی فیلم سرزنده‌ای است که هیچ گاه ملال‌آور نمی‌شود؛ حاصل کار همکار جوان باذوقی که البته نمی‌توانم نگرانی‌ام را از آینده‌اش پنهان کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد