ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

ایران فیلم

The Greatest Gallery and Interesting Matter Cinema

نگاهی به فیلم حکم ساخته مسعود کیمیایی

نگاهی به فیلم حکم ساخته مسعود کیمیایی

وقتی اسلحه داشته باشی همه چی آسون تر میشه

بدون شک مسعود کیمیایی همیشه پرحاشیه ترین وپرسرو صداترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران بوده وهست.و همیشه قبل وبعد از اکران فیلمهایش خواسته ویا نا خواسته شایعات زیادی در مورد فیلمهایش بر سر زبانها بوده است. همیشه افرادی در سینمای ایران بوده اند که با تعریف وتمجیدوستایش سینمای او کیمیایی را بیش از آنچه که هست و وجود دارد درنزد اذهان عمومی بزرگ کرده اند. وگاها از او اسطوره ویا شبه اسطوره ای دست نیافتنی ساخته اند که دیگرهیچ گاه تکرارنخواهد شد. طبیعیست هرفردی که از رفتاری خاص وراهی همیشگی پیروی کند ونظرات وتفکرات خاص خودرا داشته باشد همیشه کسانی هستند که کورکورانه وستایش آمیز از او وتفکرات وسینمای او طرف داری وپیروی کنند. اما سوال اصلی اینجاست که آیا این نوع رفتارها وتفکرات در زندگی واقعی خود کیمیایی هم جریان دارد وآیا فیلمهای او هم مانند زندگی شخصیش هستند؟ و یا این حرفها فقط مال فیلمهای اوست وبس.

از اینها که بگذریم میرسیم به آخرین ساخته طبق معمول پرحاشیه وبحث برانگیز استاد مسعود کیمیایی یعنی حکم. فیلم حکم با تمام شایعات وحواشی خود بعداز ناکامی در مراسم جشن خانه سینما وقبل از جشنواره فجر به اکران عمومی در آمد وبه تمام حرف وسخنهای پیشگویانه پایان داد.بعد از اکران نا موفق سرباز های جمعه وشکست فاحش آن فیلم کیمیایی فیلمی ساخت که به قول مونتور آن(جعفر پناهی) قرار بود بهترین فیلم سینمای بعد از انقلاب ایران باشد اماخوشبختانه این طور نشد.وباز هم کیمیایی ماندو هزاران سوال و انتقادو ...

و اما حکم: برای دیدن فیلم حکم از همین ابتدا باید حساب فرم ومحتوارا از هم جدا کرد. فیلم حکم برخلاف محتوایش فیلمی بسیار خوش ساخت وزیباست که غیر از این هم انتظار نمیرفت.5 نکته مثبت بسیار مهم در حکم وجود دارد که باعث و بانی این زیبایی فنی وفرمی حکم شده اند:1- حضور کیمیایی کارگردان- ونه فیلمنامه نویس- به عنوان کارگردانی بزرگ وپیشکسوت که در کار خود استاد است ودر این فیلم تمام توان وتجربه خودرا بکار میگیردتا فیلمی از لحاظ تکنیکی زیبا خلق کند که موفق هم میشود. 2- فیلم برداری بی نظیر و استادانه علیرضا زرین دست - البته به جز کلوزاپ انتظامی در سکانس هتل پاپیون که بوم درپایین کادر دیده میشود- سرشار است از نماهای فوق العاده زیبا وحرکات عجیب ودقیق دوربین که نمونه بارز آن سکانس غرق شدن دریاست وآن فیلمبرداری شاهکار که بار دیگر ثابت کردزرین دست استادی تمام عیار وبالاتر از استاندارد های سینمای ایران است. 3- بازی فوق العاده زیبا وکاملا کنترل شده استاد عزت الله انتظامی که بار دیگر بازی استادانه اش را به رخ میکشد وبا صدای بلند فریاد میزند من هنوز بهترین بازیگر سینمای ایران هستم.4- تیتراژ زیبا ودیدنی جواد طوسی که هر مخاطب حتی مخالف کیمیایی را گرفتار خود میکند. 5- بازی خوب و قابل قبول- ونه فوق العاده- پولاد کیمیایی که میرود تا کم کم به یکی از بازیگران حرفه ای سینمای ایران تبدیل شود ونامی مستقل از نام پدرش برای خود دست وپا کند.

البته حکم از لحاظ تکنیکی هم مشکلاتی دارد که نمیتوان از آن گذشت: بر خلاف اکثر آثار کیمیایی حکم- به جزچند مورد- دیالوگهایی بسیار بد وپیش پا افتاده دارد یا حداقل میتوان گفت که توسط بازیگران بد اجرا میشوند. دیالوگهایی که کاملا مشخص است که بازیگر آنهارا ازروی کاغذ خوانده حفظ کرده واینک در جلوی دوربین به زبان می آورد. دیالوگهای مسخره ای مانند:(خفنی از سروروتون میباره- چقدر خوبه آدم توخونش سینما داشته باشه- و...) وحتی آن ادعای دوستی مسخره رضا معروفی با صادق هدایت که باعث خنده هر مخاطب اهل ادبیاتی میشود هدایتی که در سال1330 فوت کرده است از لحاظ سنی چگونه میتواند دوستی با رضامعروفی داشته باشد؟.بهرام رادان عملا در فیلم نقش یک تکه چوبی را بازی میکند که نه از او بازی چشمگیری شاهدیم ونه حتی عاملی برای پیشبرد فیلم است البته از این هم نباید گذشت که نقش او در فیلمنامه هم جایی بیش از این نداشته. بازی متوسط ودور از انتظار لیلا حاتمی وهمچنین باقی بازی های فیلم به خصوص بازی بسیار بد و کلیشه ای خسرو شکیبایی هم مزید بر علت شده اند تا کیفیت کلی بازی های فیلم تنزل پیدا کند.گریم ضعیف فیلم به خصوص در قسمت زخمها وتدوین معمولی ونه چشمگیر پناهی که البته کیمیایی برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران در تیتراژ فیلم بانوشتن جمله (که به فیلم یاری رساند) بعد از اسم پناهی از او تشکر ویژه ای میکند.باعث تعجب است وشاید همین عامل باعث شده پناهی آن جمله ستایش آمیز را در مورد فیلم حکم بزند.البته کیمیایی گویی به این فیلم خود بسیارعلاقه واعتقاد داشته که در اقدامی کاملا جدید در تیتراژ وتبلیغات فیلم مینویسد(حکم فیلم مسعود کیمیایی).

 

واما بعد از ذکر این نکات مثبت ومنفی که البته همه آنها جزو مسائل تکنیکی فیلم بودند میرسیم به مسائل محتوایی حکم که دیگر این محتواکاملا برای کسانی که کیمیایی را میشناسند آشناست.خاطره تلخ فیلم سرباز های جمعه با دیدن حکم تجدید شد اما حکم تلخ تر از سرباز های جمعه نبود.حکم از لحاظ محتوایی چیز تازه ای در سینمای کیمیایی به حساب نمی آید وهمان حرفهای همیشگی اوست-تکرار مکررات تکراری- فیلم سرشار است از همان تیپ های همیشگی کیمیایی که فقط در حد همان تیپ میمانند وهیچکدام تبدیل به شخصیتی مستقل نمیشوند اما این باربا سرو شکلی جدید تر ومدرن تر. حکم را به نوعی میتوان چکیده کارنامه کیمیایی دانست زیرا قهرمانان هر سه نسل فیلمسازی او در این فیلم جمع شده اند.اما خوشبختانه این بار آن رفاقتهای آبکی ومضحک سومین نسل فیلمهای او جای خود را به رابطه ای مریدی و مرادی داده اند که قابل قبول تر از گذشته جلوه میکند.

مهم ترین وعمده ترین مشکل فیلمهای اخیر کیمیایی وبه خصوص فیلم حکم نداشتن داستان وتعریف نکردن قصه برای مخا طب است. مشکل کیمیایی در پرداخت شخصیتها وفیلمنامه از زمانی آغاز میشود که او شخصیتهایش را در فضاهایی عجیب وجدید قرار میدهد وروابط بین آدمهایش را طوری تعریف میکند که پراز پیچیدگی های ظاهری هستند. درواقع کیمیایی قهرمانهای فیلمش را از فضای داستانی دور میکند وفقط از آنها تیپ هایی میسازد که در لحظه زنده اند و حرفها وخاطرات خودرا با دیالوگهای طولانی تعریف میکنند.این نکته دقیقا همان عاملیست که باعث دورشدن مخاطبان عام وحتی اغلب مخاطبان خاص سینما از کارهای کیمیایی میشود.شاید هنوز کیمیایی بر سر آن حرف قدیمی خود باشد که:( دیگه تو این دوره زمونه کسی حوصله داستان گوش کردن رو نداره) اما اگر واقعا این طور باشد باید کیمیایی بداند دیگه این دوره زمونه کسی حوصله دیدن یک مشت آدمای عجیب غریب که حرفای عجیب غریب میزنن وکارای عجیب غریب تر میکنن رو نداره و دوست داره آدمهایی رو ببینه که دوروبر خوداوهستند و مثل اوحرف میزنند وکار میکنند( مثل قیصر که تو همین کوچه پشت مون مینشست - سید که هم زخم همه ایرانیا بود- و حتی برادران فیلم غزل که برادری روبرای همه ما معنا کردن).در این دوره از فیلمسازی کیمیایی حتی نشانه شناسی فیلمهای او هم مانندتمامی حرف ها واعمال قهرمانهایش عجیب وغریب شده اند وبه راحتی نمیتوان به معنای آنها دست یافت. نشانه هایی در حکم است که شخصا از پیداکردن مفهومی درست از آنها در فیلم عاجزم واگر شما میدانید بگویید تا ما هم بفهمیم. نشانه هایی مانند:(چراغانی لباس عروس ودو نفر که همراه خود باطری هایی برای روشن شدن چراغ حمل میکنند- نمایشگاه ماشینی که خالیست وفقط دیگهای خالیتری در آن قرار دارد- مرد تنهایی که در انتهای فیلم با چتر از جلوی نمایشگاه میگذرد- میمونی که در عروسی بازی میکند- با دست ژله خوردن شکیبایی و....)

حکم مانند اکثرفیلم های کیمیایی با یک سکانسی کوبنده زیبا ونفس گیر آغاز میشود. تهاجمی سرقت گونه به خانه مهندسی پولدار که تماشاگر را بر روی صندلی سینما میخکوب میکند.واز همه جالب تر اسلوموشن زیبای چهره محسن(پولاد کیمیایی)هنگام کشیدن نقاب از چهره است که لذت دیدن این سکانس زیبا را چندین برابر می کند.اما بعد از این سکانس فیلم به شدت افت می کند و سکانس طولانی وخسته کننده هتل پاپیون ریتم فیلم را کند وکند تر می کند.باقی سکانس های فیلم- به جز سکانس قتل محسن - چیزتازه ای ندارند وفقط تصاویری عجیب ومالیخولیایی وار از آدم هایی عجیب تر اند.سکانس کاملا اضافه وبیخودی دادار رضا معروفی از دخترعقب مانده اش که هیچ خاصیتی در فیلم ندارد وفقط برای تماشاگر موسیقی زیبایی مینوازد.وحتی میتوان مضحک ترین قسمت فیلم را سکانس بسیار بد عروسی دانست که آدمهای آن گاهی به وحالت کمدی وحتی کاریکاتور گونه در می آیند وباعث خنده تماشاگر میشوند.البته موقعیت های زیبایی هم در فیلم است که فضاهایی فوق العاده کیمیایی وار خلق میشودکه هرگز نمی توان آنهارا فراموش کرد. مانند آن صحنه زیبا که رضامعروفی در پشت پرده سینما می ایستد وگویی چهره اش در فیلم محو وبا آن یکی میشودو یا صحنه برخورد تمام افراد خلافکار در جلوی ساختمان با آن موسیقی زیباکه یکدیگر را در آغوش میگیرند. و در آخر هم سکانس به یاد ماندنی وفراموش ناشدنی کشته شدن محسن و آن دوئل با اسلحه خالی که هر بیننده ای را به یاد سکانس پایانی فیلم سامورایی میندازد وآن دیالوگ تکان دهنده رضا معروفی:(حکمی برای تو نبود بچه سرتق همه عمرمو به باد دادی)و گریه های عاشقانه فروزنده.محسن در این سکانس دیالوگی بسیار زیبا میگوید که میتوان تمام فیلم را در این دیالوگ زیبا خلاصه کرد او میگوید:(وقتی اسلحه داشته باشی همه چیزآسون ترمیشه) ودر پایان هم با همان اسلحه خالی به استقبال مرگ میرود. مواجه محسن با مرگ در پایان فیلم گویی مواجه کیمیایی با زندگی وفیلم هایش است اما کیمیایی سال هاست که اسلحه اش را کنار گذاشته وخود را خلع سلاح کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد